به گزارش پیام خبر، نسلهای گذشته کوتاهقامتان، بار سنگینی را به دوش کشیدند. بار سنگینِ ناآگاهی مردم؛ فقط کافی است کمی پای درد دل بزرگسالان کوتاهقامت بنشینید؛ آنوقت از خودتان میپرسید: چرا در حق این آدمها آنقدر جفا شده؟ آدمهایی که فرقشان با دیگران، کوچک بودن جثهشان است، فقط همین! از یک پیرمرد کوتاهقامت شنیدم که میگفت: «انگشتهای اشارهای که به سمت من نشانه رفت را نمیتوانم ببخشم؛ چون باعث شد دوران کودکی و جوانیام را در خانه بمانم. آنها را نمیبخشم چون مادرم همیشه به خاطر من غمگین بود؛ اما از یکجایی فهمیدم من هم در این جامعه سهمی دارم، آنوقت با همه سختیها از خانه بیرون زدم؛ آمدم بیرون، بین مردم و گفتم، آی آدمهای معمولی، تفاوت ما با شماها فقط در این است که تعداد ما آدم کوچولوها کم است، فقط همین!» هرچند با همه این اتفاقها بازهم خیلی از کوتاهقامتان در خانه ماندند و هیچوقت لذت داشتن یک زندگی عادی را تجربه نکردند؛ اما حالا خیلی چیزها عوضشده. جامعه کوتاهقامتان چند سالی است که حصار تنهاییشان را شکستهاند و ثابت کردهاند که آنها هم حق زندگی دارند و فرقی بین آنها و آدمهای معمولی نیست. مخصوصاً وقتی ویروس کرونا آمد و فرقی نگذاشت بین همه مردم، اما کوتاهقامتان معتقد بودند که چرا؟! کرونا بین آنها و دیگران فرق گذاشته است برای یکبار هم که شده این ویروس هزارچهره بین آنها و افراد معمولی فرق مثبتی قائل شده. وقتی به گفته خودشان: «کووید ۱۹ با دیدن ما سردرگم شد. ما را با بچهها اشتباه گرفت، طوری که در موج اول کرونا هیچکدام از کوتاهقامتان به ویروس مبتلا نشدند.» البته در موج دوم هم ابتلا به ویروس هیچ کوتاهقامتی گزارش نشده است. کوتاهقامتان بلندهمت هستیم انجمن کوتاهقامتان در این شرایط سخت و روزهای کرونا">کرونایی خیلی خوب ظاهر شدند. در اوایل اردیبهشت به بیمارستان رفتند و برای روحیه بخشی به کادر درمان و بیماران از هیچ کوششی دریغ نکردند. اعضای انجمن به اینجا بسنده نکردند و حضورشان در بین جهادگران و رزمایشهای مؤمنانه بسیار پررنگ بود. شاید همین اتفاقها باعث شده بیشتر خودشان را باور کنند و نهتنها خودشان بلکه جامعه نیز به این آگاهی برسد که توان آنها از آدمهای بهاصطلاح معمولی کمتر نیست. هرچند کوتاهقامتان قبل از بحران ویروس کرونا">کرونا متوجه شده بودند که باید از تجربه نسلهای گذشتهشان درس بگیرند. اصلاً از وقتی اسم انجمنشان را گذاشتند «کوتاهقامتان بلندهمت» بهواقع بلندهمت شدند و حالا پابهپای آدمهایی در قد و قواره معمولی، تلاش میکنند و چهبسا بیشتر. کوتاهقامتان در خط مبارزه با کرونا">کرونا نمونه یکی از همین شهروندان کوتاهقامت و بلندهمت خانم «آمنه جهانبخش» است. او متولد سال ۱۳۶۶ و فارغالتحصیل دانشگاه در رشته فوقلیسانس شیمی است. جهانبخش این روزها پایش را فراتر گذاشته و در بحران ویروس کرونا، مثل همه نیروهای کادر درمان و آزمایشگاههای تشخیص کووید ۱۹، فعالیتش برای کمک به مردم دوچندان کرده است. جهانبخش در آزمایشگاه تشخیص طبی و آزمایشهای ارسالی بخش کووید ۱۹ کار میکند. البته او ۳ سالی میشود که به آرزویش رسیده. بعدازاینکه سالها به دنبال کار میگشت؛ توانست با پشتکاری که از خودش نشان داده دریکی از آزمایشگاههای طبی پزشکی مشغول به کار شود و حالا مدیریت یکی از بخشهای آزمایشگاه را بر عهده دارد. شاید باورتان نشود اگر بگویم او از مدیران لایق و بسیار تاثیرگذار در مجموعه آزمایشگاه طبی پزشکی است. کارمندانی که زیردست او کار میکنند تمامقد با او همکاری میکنند. چنان مدیریت قوی و انعطافپذیری دارد که توانسته نماینده بسیار مقتدری از جامعه کوتاهقامتان در آزمایشگاه باشد. این در حالی است که فعالیتهای این آزمایشگاه در این روزهای بحرانزده کویید ۱۹ بسیار افزایش پیداکرده و کار سختتر شده است. فکر میکردم کرونا هم ایمیل میشود آمنه جهانبخش میگوید: «روزهای سخت و پراضطرابی را میگذرانیم. هرچند روزهای اول کار بسیار سختتر بود. سختتر، چون این ویروس برای ما بسیار ناشناخته بود. باوجوداینکه پروتکلهای بهداشتی را هم رعایت میکردم؛ اما بازهم به دلیل ابهامی که داشتم بسیار وسواس شده بودم. اوایل از شهرستانهایی که شرایط آزمایشگاهی مجهزی نداشتند علاوه بر اینکه نمونهها به مرکز ما ارسال میشد بعضی وقتها نتایج بررسیها نیز به آزمایشگاه ما ایمیل میشد. من مسؤول آزمایشهای ارسالی بودم. برای اولین بار چند تا از آزمایشها کووید ۱۹ در آزمایشگاه ما مثبت اعلامشده بود و برگه چاپشده ایمیل به دست من رسید، به دلیل ترس و اضطراب، آنقدر به کاغذی که ایمیل شده بود مواد ضدعفونیکننده اسپری کرده بودم که کاملاً نوشتههای روی کاغذ مخدوش شده بود. مجبور شدم مجدد با مرکز تماس بگیرم و درخواست مجدد ارسال ایمیل بدهم. این قصه باعث خنده و شوخی همکارانم در محل کارم شده بود. همین خندهها و شوخیها باعث شد که بتوانیم اضطرابمان را کنترل کنیم و با آگاهی بیشتری به کارمان ادامه دهیم». خوشبختی امروزم در گروی اعتماد است جهانبخش قبل از اینکه در آزمایشگاه شروع به کار کند درخواست اشتغال به کار خود را به خیلی از ادارات و مجموعهها داده بود؛ اما کمتر مدیری به او اعتماد میکرد؛ خودش میگوید: «بعد از مدتها مدیر این مجموعه آزمایشگاه لطف کرد و به من اجازه داد در بین نیروهای عادی کارک نم. اوایل خیلی سخت بود. حالا سختیها را پشت سر گذاشتهام. اولین روزی که به این مجموعه آمدم را هیچگاه فراموش نمیکنم اضطراب داشتم که در این مجموعه و بین همکاران پذیرفته میشوم یا نه! گوشهگیر بودم وقت استراحت تنهایی پشت میز کارم میماندم؛ اما همکارها هوایم را داشتند مدیر مجموعه به من اعتماد کرد همین اتفاق باعث شد اعتمادبهنفسم روزبهروز افزایش پیدا کند». از کادر درمان یاد گرفتم «البته همسرم «یوسف صادقی» همیشه در سختترین شرایط یار و غمخوار من بوده و هست. اگر کمکهای او نبود نمیتوانستم در آرامش به کارم ادامه دهم. روزهای اول خیلی خسته میشدم. به یوسف میگفتم از فردا دیگر نمیروم سرکار و او مرتب مرا دلداری میداد، تا اینکه کرونا پایش را در جامعه ما هم گذاشت. آزمایشگاهها هرروز شلوغتر میشد و ما روزانه بالغبر ۱۲ ساعت کار میکردیم. خسته شده بودم وتوانم روزبهروز کمتر میشد. خیلی اتفاقی با اصرار همسرم تصمیم گرفتیم همراه چند نفر از دوستانمان به بیمارستان و بخش کرونایی ها برویم هدفمان روحیه بخشی به کادر درمان و عیادت از بیماران بود، در حین بازدید از بیمارستان خیلی شوکه شدم وقتی خستگی کادر درمان را دیدم. پرستارها و پزشکانی که دو ماه خانه نرفته بودند تا کمکحال مردم باشند با دیدن آنها انگار خستگیهای خودم را فراموش کردم. از همان روز انگیزه کمک به مردم در وجودم دوچندان شد. حالا خودم را بهواقع جدا از این مردم نمیبینم. در رزمایشهای مؤمنانه هم شرکت کردیم حضورم بیش از اینکه بخواهد کمکی به دیگران باشد بیشتر به خودم کمک کرد که باور کنم میتوانم و قابلیت این را دارم که به مردم کشورم خدمت کنم». میخواستم یک نماینده خوب باشم همسرم یوسف همیشه میگفت: «باید طوری کارکنی و طوری خودت را نشان بدهی که جامعه به کوتاهقامتان اعتماد کند و افرادی که شرایطی مثل خودت دارند بتوانند وارد جامعه شوند و شغل داشته باشند و تو بتوانی معرف افراد دیگر مثل خودمان در جامعه شوی. خدا را شکر این اتفاق افتاد و بعد اینکه مجموعه درخواست نیروی اپراتور داد یکی از دوستانمان را به آزمایشگاه معرفی کردم که واقعاً خانمی پرتوان، باانگیزه و بااستعداد است. حالا خانم «آزاده محمدی» هم در همین آزمایشگاه کار میکند حضورش باعث میشود که مطمئن باشم به تعهد خودم نسبت به انجمن کوتاهقامتان عمل کردهام.همچنین حضورش برای من هم باعث دلگرمی است.» ما میتوانیم موفق باشیم «آزاده محمدی» از دیگر افراد کوتاهقامت جامعهمان است. او هم در آزمایشگاه تشخیص طبی بیش از یک اپراتور کار میکند: «میگوید خیلی از کوتاهقامتان در این جامعه مظلوم واقعشدهاند و خودشان هم برای عدم حضورشان در جامعه بهانهتراشی میکنند؛ اما من معتقدم تا وقتیکه ما در خانه بمانیم، جامعه اصلاً متوجه حضور ما نمیشود. مدتهاست که بین خودم و دیگران هیچ فرقی نمیبینم. کوتاهقامتان گلههای زیادی دارند مثل بلند بودن خودپردازها و مشکلات شهری که با ویژگیهای فیزیکی ما هماهنگ نیست؛ اما همیشه در روی یک پاشنه نمیچرخد. من از روزی که وارد جامعه شدم و تلاش کردم که خودم باشم میبینم که چطور مشکلاتم یکی پس از دیگری از جلوی پایم برداشته میشوند». «هرچند ما همچنان در حمایت خانوادههایمان هستیم. همسرم که او نیز از جامعه کوتاهقامتان است در تمام این شرایط از من حمایت کرده است. شاید ما بیش از زوجها دیگر به حمایت یکدیگر نیاز داریم تا بتوانیم زندگی بهتری داشته باشیم. مدیریت آزمایشگاه بسیار به ما لطف داشتند در جامعهای که اعتمادها کم شده است دکتر ما را بسیار تشویق میکند و معتقد است که اگر بازهم نیرویی مرتبط نیاز داشته باشند از انجمن کوتاهقامتان نیرو میگیرد و این یعنی موفقیت ما». عروسکهای آشنایی دکتر «بهزاد پوپک» مدیریت آزمایشگاه، قصه بهکارگیری دو نفر از انجمن کوتاهقامتان را در آزمایشگاه اینطور روایت میکند: «حدود ۸ سال گذشته مسؤول انجمن دکترای علوم آزمایشگاهی بودم و مسؤولیت کنگره ارتقای کیفیت را بر عهده داشتم. یک روز که در دفتر انجمن حضور داشتم اعلام کردند که خانمی با شما کاری مهم دارد و از انجمن کوتاهقامتان برای دیدار شما آمده است. از این درخواست و دیدار که چه ربطی میتواند به من داشته باشد، بسیار تعجب کردم اما پذیرفتم. خانمی به داخل اتاق وارد شد که بسیار کوتاهقامت بود. خودش را بهعنوان مسؤول انجمن معرفی کرد و درخواست کرد میزی در محل عبور بازدیدکنندههای کنگره به انجمن کوتاهقامتان بدهیم تا بتوانند دستسازهای خود مثل عروسک و انواع آن را در معرض دید و فروش بگذارند و سود حاصل از فروش را به نفع انجمن کوتاهقامتان استفاده کنند. ما هم استقبال کردیم و چند سالی که من در کنگره بودم آها هم حضور فعالی داشتند». مدیری مهربان و بسیار جدی «چند سالی دیگر در کنگره نبودم و از این انجمن کاملاً بیخبر. یک روز در همین آزمایشگاه مشغول کار بودم که منشی به من اعلام کرد یک خانم کوتاهقامتی از انجمن کوتاهقامتان میخواهد شما را ببیند. همان خانم ۸ سال پیش بود. ابتدا فکر کردم مشکلی دارد و برای انجام آزمایش به مرکز ما آمده است؛ اما بعدازاینکه درخواست خود را اعلام کرد متوجه شدم بازهم برای حمایت از اعضای انجمنشان به دیدار من آمده است. مسؤول انجمن کوتاهقامتان اعلام کرد یکی از اعضای انجمن، فوقلیسانس شیمی دارد و میخواهد در آزمایشگاه شما کار کند. بسیار مشتاق بودم او را ببینم. بعد از مصاحبه با خانم جهانبخش متوجه شدم خانم باسواد و بسیار باانگیزهای است. حالا مدیریت بخش ارسالی آزمایشگاهها را بر عهده دارد بیش از ۶۰ مرکز در کشور آزمایشها و نمونههایشان را به مرکز ما ارسال میکنند و علاوه بر آن با شرکتها و سازمانهای متعددی نیز تحت قرارداد هستیم، خانم جهانبخش مدیریت همه آنها را عهده گرفته است. او بهموقع پرسنل خود را توبیخ و تشویق میکند و در این آزمایشگاه به یکی از مدیران بسیار جدی؛ اما مهربان شهرت گرفته است». هیچ تفاوتی نمیبینم دکتر «بهزاد پوپک» توضیح میدهد: «راستش در ابتدای کار فکر میکردم کار خیری انجام دادهام که این خانمها را پذیرفتهام، اما گذر زمان نشان داد، اصلاً اینطور نیست. آنها هیچ فرقی با دیگر پرسنل آزمایشگاه ندارند حتی گاهی حس میکنم توان و همت آنها از بلندقامتان هم بیشتر است. انگیزهشان بیشتر است و حتی دقتشان بیشتراست. راستش تجربه این چند سال کار کردن با این دو نیروی بسیار ماهر به من ثابت کرده آنها هیچ کمبود فیزیکی ندارند. روزهای اول خودشان هم باورشان نمیشد در این جایگاه اینطور ظاهر شوند. اما حالا آنها جزو بهترین نیروهای من هستند». عروسکهای آشنایی دکتر «بهزاد پوپک» مدیریت آزمایشگاه، قصه بهکارگیری دو نفر از انجمن کوتاهقامتان را در آزمایشگاه اینطور روایت میکند: «حدود ۸ سال گذشته مسؤول انجمن دکترای علوم آزمایشگاهی بودم و مسؤولیت کنگره ارتقای کیفیت را بر عهده داشتم. یک روز که در دفتر انجمن حضور داشتم اعلام کردند که خانمی با شما کاری مهم دارد و از انجمن کوتاهقامتان برای دیدار شما آمده است. از این درخواست و دیدار که چه ربطی میتواند به من داشته باشد، بسیار تعجب کردم اما پذیرفتم. خانمی به داخل اتاق وارد شد که بسیار کوتاهقامت بود. خودش را بهعنوان مسؤول انجمن معرفی کرد و درخواست کرد میزی در محل عبور بازدیدکنندههای کنگره به انجمن کوتاهقامتان بدهیم تا بتوانند دستسازهای خود مثل عروسک و انواع آن را در معرض دید و فروش بگذارند و سود حاصل از فروش را به نفع انجمن کوتاهقامتان استفاده کنند. ما هم استقبال کردیم و چند سالی که من در کنگره بودم آها هم حضور فعالی داشتند». به امید روزی که کووید ۱۹ منفی شود آمنه جهانبخش از سختترین لحظههای کارش میگوید وقتی جواب تستهای کووید ۱۹ را به شهرستانها ارسال میکند: «لحظههایی است که خیلی سخت میگذرد. بهسختی میتوانم جلوی اشکهایم را بگیرم. البته خیلی تلاش میکنم دیگران متوجه این حد احساسات من نشوند. این روزها وقتی جواب تستهای کووید ۱۹ مثبت اعلام میشود و من جواب آزمایشها را به شهرستانها ارسال میکنم. مرتب با خودم فکر میکنم، این افراد در چه شرایطی هستند؟ اغلب سن و سالشان را بررسی میکنم و آرزو میکنم بهسلامتی دوران سخت بیماری را سپری کنند. نمیتوانم بیتفاوت از کنار جواب تستهای مثبت بگذرم. ایکاش مردم بیشتر رعایت کنند. ایکاش روزی برسد جواب همه تستها منفی باشد». آنچه امروز باعث موفقیت روزافزون جامعه کوتاهقامتان شده و همچنین پذیرش آنها در جامعه، یکپارچگی و اتحاد بین آنهاست؛ طوری که هر یک از اعضای موفقیت تکتک افراد انجمن را موفقیت و پیشرفت شخص خودشان میدانند. این حس مهربانی، فقط از جامعه کوتاهقامتان بلندهمت برمیآید. انگار مهربانیهای کوتاهقامتان حتی وقتی به سن بزرگسالی هم میرسند، دستنخورده باقی میماند. منبع: خبرگزاری فارس