جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ | ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری | ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
هدر بالا
  1. ورزشی
دوشنبه, ۰۸ آذر ۱۴۰۰ ۱۸:۱۹
زمان مطالعه: 8 دقیقه

یک شادی ماندگار

این بهترین نمایش قرن بود!

این بهترین نمایش قرن بود!، ساعت یک بعدازظهر روز شنبه ۸ آذر ۱۳۷۶، با ساعت‌های اداری شنبه‌های دیگر کمی تفاوت داشت، روز اول هفته یک اتفاق بسیار مهم قرار بود تمام مردم ایران را تحت تاثیر قرار دهد، مردم ایران در این ساعت شاهد حضور ملی‌پوشان ایران در استادیوم ملبورن کریکت برای مصافی مهم و هیجان‌انگیز بودند؛ دیدار برگشت تیم ملی ایران و استرالیا در مرحله پلی‌آف مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه.

به گزارش پیام خبر، این بهترین نمایش قرن بود!، ساعت یک بعدازظهر روز شنبه ۸ آذر ۱۳۷۶، با ساعت‌های اداری شنبه‌های دیگر کمی تفاوت داشت، روز اول هفته یک اتفاق بسیار مهم قرار بود تمام مردم ایران را تحت تاثیر قرار دهد، مردم ایران در این ساعت شاهد حضور ملی‌پوشان ایران در استادیوم ملبورن کریکت برای مصافی مهم و هیجان‌انگیز بودند؛ دیدار برگشت تیم ملی ایران و استرالیا در مرحله پلی‌آف مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه. ما مدرسه را تعطیل کردیم و با هر وسیله خود را به نزدیک ترین تلویزیون ها رساندیم موقعیتی عجیب که فوتبال همه را یک دل کرده بود. وقتی که احمدرضا عابدزاده یک انگشتی توپی را کنترل کرد و ایرانیان را در سراسر دنیا به امید و اعتماد به نفس دعوت کرد. پاساژ ها و مغازه ها تعطیل شدند هر مغازه ای که باز بود تلویزیون اس روشن بود و در دکان ها باز بود، ۸ آذر کسی غریبه نبود. «ظهری‌ها» با دلخوری توی صف بودند که مدیران خوش قلب کلاس را تعطیل و تلویزیون را به راهرو آوردند، تا یک روز مدرسه واقعا محلی برای آموختن باشد، هنگامی که مهدی پاشازاده از روی خط دروازه احمدرضا توپی را بیرون کشید و مدرسه فریاد کشید. برخی مدارس شیفت ظهر بدون هیچ مجوز و بخشنامه ای تعطیل شد. شبکه ۲ بود و صدای خیابانی، پخش مستقیم از ملبورن، من و پدر و برادرم و پسر عموها پای تلویزیون ، پدرم که در تمام عمرش فوتبال برایش ذره ای اهمیت نداشت، برای این بازی گوشه سبیل را می جوید و یک پاکت سیگار دود کرد از استرس دنیا منتظر بود که آخرین تیم راه‌یافته به جام جهانی فرانسه را بشناسد. در هوای ۱۵ درجه بالای صفر شهر ملبورن، ساندرو پل سوت آغاز مسابقه را به صدا درآورد تا مهم‌ترین بازی تیم ملی ایران شروع شود. استرالیا در شروع کار طوفانی بود و در آغاز به دروازه ایران هجوم آورد تا در اول کار بتواند نبض بازی را در دست بگیرد اما روحیه‌ای که به ملی‌پوشان تزریق شده بود، نگذاشت ایران در دقایق اول تسلیم استرالیا شود. وقتی از روحیه صحبت می‌کنیم یعنی مهار توپ با یک دست توسط عابدزاده که در حضور ۸۰ هزار تماشاگر استرالیایی با خنده و آرامش خود، به عنوان کاپیتان تیم، دلگرمی فوق‌العاده‌ای به هم‌تیمی‌هایش می‌داد. قفل دروازه ایران در دقیقه ۳۲ شکسته شد و هری کیول، مهاجم جوان آن روزهای استرالیا، توانست دروازه ایران را باز کند و استرالیا را یک بر صفر پیش بیندازد. شادی او بدترین فحش بود در نظر ما و خون خودمان را می خوردیم و مشت بر زمین کوفتیم این فقط خنده‌های احمدرضا بود اندک امیدی را باقی می‌گذاشت. ایران در ادامه به قول جواد خیابانی چیزی برای از دست دادن نداشت و باید تمام توان خود را برای بازگشت به بازی ارائه می‌کرد ولی تلاش ایران در نیمه اول بی‌ثمر بود تا ایران در ۴۵ دقیقه اول بازی یک بر صفر بازنده به رختکن برود. نیمه اول که تمام شد یک ایران التماس دعا داشتند و همه فقط می خواستیم یک بار شادی قسمت ما شود. از موبایل و اینستا و وانس آپ خبری نبود، کمتر کسی ماهواره داشت، ۱۵ دقیقه فقط سکوت بود و درد آن نیمه اولی که به انگار ۴۵ دقیقه نبود و تنها چند دقیقه بود ، بسکه همه چیز سرعت داشت. والدیر ویرا مربی برزیلی که کنار زمین سیگارش را از ترس دوربین ها زمین انداخته و باز برداشته بود و چهره بسیار محبوب آن روزها بود می دانست بین دو نیمه بازی با استرالیا در رختکن فقط می تواند روحیه را بالا ببرد و گفته بود: «ما ۲۰ دقیقه پرفشار را در ابتدای بازی سپری کرده بودیم ولی خوشبختانه به بازی برگشتیم. من در بین دو نیمه با صحبت‌های خودم خلاقیت بازیکنان ایرانی را زنده کردم و به آنها گفتم که شما توانایی‌های زیادی دارید و می‌توانید راهی جام جهانی شوید. من به آنها گفتم که به عنوان سرمربی تیم، این توان را در تک تک شما می‌بینم که در فرانسه حاضر باشید و شما دیدید که هر چه از زمان بازی می‌گذشت، تیم ایران بهتر ظاهر شد و توان فنی خود را به رخ استرالیا و تمام دنیا کشید.» مربی محبوبی که نمی دانست دستمزد بردن ایران به جام جهانی این است که به خاطر جهل مدیران خودش غایب نیمکت ایران در فرانسه خواهد بود. ارتباط صوتی با جواد خیابانی در ملبورن برقرار نبود و برای همین یک گزارشگر گمنام با صدایی پر از استرس عذرخواهی کرد و از داخل استودیو در تهران به گزارش بازی پرداخت. صدایش هنوز خیلی با فردوسی‌پور امروز فاصله داشت اما لااقل عادل هم این شانس را داشت که در این مسابقه تاریخی نامش ثبت شود و انگار قرار بود عادل همیشه نام اش کنار مردم باشد و این آغازش بود. دوباره دروازه ایران فرو ریخت. خشم‌ و درد و فریاد همه در حالت انفجار بودند که آن استرالیایی دیوانه تور دروازه ایران را پایین کشید. و عابدزاده دوید وسط زمین سرعت مرگ کم شد ، مسابقه متوقف شد. دو گل خورده بودیم و تور دروازه عابدزاده پاره، پاره! همه چیز برای یک مرگ ناگهانی کافی بود اما ناگهان عابدزاده... نمایشنامه‌نویس انگلیسی چند ماه بعد از این مسابقه درباره کله‌معلق‌های عابدزاده در وقفه طولانی بعد از گل دوم بهترین توصیف را انجام داد. او نوشت که «این بهترین نمایش قرن بود!» احمدرضا می‌دوید و کله معلق می‌زد و عجیب‌تر آن‌که می‌خندید و خنده هایش داغ دل استرالیایی ها بود. کریم باقری که توپ را در دروازه جا داد فریادهای شادی همراه با اضطراب از همه جای ایران به آسمان رفت، رفتاری که زیباترین مقدمه برای خلق یک معجزه بود. اتفاق عجیبی که حتی بعد از گل کریم باقری هم قابل پیش‌بینی به نظر نمی‌رسید مارک بوسنیچ شروع مجدد خود را انجام داد و کریم باقری با ضربه سر توپ را به نیمه زمین استرالیا روانه کرد. آنجا علی دایی منتظر بود که توپ را تصاحب کند. او پاس گلی داد که هیچ وقت فراموش نمی‌شود. خداداد عزیزی در موقعیت تک به تک با دروازه‌بان قرار گرفت و همه چیز آماده بود تا انفجار و حماسه‌ای بزرگ رخ دهد: بعد از آن گل بود که تمام معادلات عوض شد. وقتی علی دایی توپ را با نوک پا به خداداد عزیزی داد، وقتی خداداد آن گل جادویی را زد و فریاد این غزال تیزپای فوتبال آسیا است را خیابانی فریاد کشید ، وزن زمین کم شد که میلیونها ایرانی به هوا پریدند، از شادی آنچنان بالا پریدم که سرم به لوستر خانه خورد. ایران که تا دقیقه ۷۱ با دو گل از حریف خود عقب بود به یکبار در عرض ۴ دقیقه دو گل به ثمر رساند و مسیر خود برای رسیدن به جام جهانی فرانسه را هموار نمود. تیمی که حتی خوش‌بین‌ترین کارشناس‌ها هم به صعودش امیدی نداشتند، حالا در راه صعود به جام جهانی قرار داشت. در صحنه تک به تک خداداد هیچ عکاسی پشت دروازه استرالیا حضور نداشت و هیچ عکس نزدیکی از آن صحنه تاریخی و شادی بعد از گل وجود ندارد! و آن ۸ دقیقه که انگار اسم فیلم فلینی باید باشد ۸ و نیم ، انگار آن ۸ دقیقه ۸۰ دقیقه بود، وقتی که همه با همه قلب هایمان دل دل می کردیم و بالاخره آن سوت پایان، ما پس از سالها به فرانسه رفتیم ، سلام جام جهانی. شادی خیابانی ایرانیان تا نیمه‌شب شنبه بود.برای حضور در آن شادی شورانگیز عمومی نه فراخوانی داده شد و نه برنامه‌ریزی و دعوتی! روز و شبی که مردم عادی با هر شکل و شغل و سمتی در کنار هم و پلیس های شاد خیابان با هم پایکوبی کردند. اتفاقی که در تاریخ بعد از انقلاب فقط در روز آزادسازی خرمشهر رخ داده بود. وزارت کشور دولت تازه به دستور رییس جمهور فرمان داد کسی حق دخالت در شادی مردم را ندارد. با شلوار ورزشی سر کوچه ایستادیم با بچه محل ها، شیرینی پخش می کردند، برف پاک کن ها در هوا می رقصید و بوق های شادی بود. با همان شلوار و دمپایی پریدیم پشت ماشین پدر یکی از بچه ها ساعت ۶ عصر رفتیم و ۴ صبح شاد به خانه برگشتیم که همه خیابانهای شهر جشن بود. بعدها پلیس اعلام کرد که در آن روز کمترین سرقت و جرم صورت گرفته است که همه غرق شادی بودند. سرنشینان یک ماشین لوکس پیاده شدند و با رفتگری که کنار جدول خیابان مشغول دست زدن بود، شادی کردند و رقصیدند. یک تریلی وسط خیابان آمد و در کفی پشتش عده ای طبل می زدند ، ما سر از شیشه بیرون فریاد می زدیم و می رقصیدیم انگار در آن لحظات هیچ‌کس یاد طبقه اجتماعی‌اش نبود. روزی که مرفه و مستضعف دردی نداشتند به نشانه تولد شادی بزرگ، به پاس مردمی که شادی‌های این‌چنینی کمترین حق آن‌ها از دنیاست.

 

کد خبر 162985

 

دیدگاه ها

شما هم می توانید نظرات خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید