جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ | ۰۹ شوّال ۱۴۴۵ قمری | ۱۹ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
هدر بالا
  1. فرهنگ و ادب
دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۰ ۱۹:۱۵
زمان مطالعه: 7 دقیقه
بیژن بیرنگ کارگردان و تهیه کننده با تجربه سینما با اشاره به شرایط فعلی تلویزیون گفت: به نظرم اشتباه بزرگی در این سالها کردیم که سعی کردیم فضای مثبت‌ اندیشی باشد، من خیلی ناراحتم از اینکه «خانه سبز» ساختم. ناراحتم و بابت تمام سریال‌هایم می‌خواهم عذرخواهی کنم.

به گزارش پیام خبر، آقای بیژن بیرنگ در صحبت آخرتان خواسته بودید به خاطر امیدی که در خانه سبز به مردم دادید عذرخواهی کنید، اظهار پشیمانی کرده بودید از امیدی که در دل خانه سبز به ما دادید و اظهار تاسف کرده بودید کاش واقعیت ها را بصورت عریان تری به ما انتقال داده بودید، صحبت های شما باعث شد مجددا سریال خانه سبز را ببینم سریالی که در نوجوانی بسیار دوستش داشتم و پس از سالها آن را تهیه و بارها دیده بودم، وقت هایی که بی حوصله بودم، دلتنگ بودم و در همه این سالها سریال شما مرا از این جهان جدا می کرد تا در نوستالژی همان سالهای خوش نوجوانی غرق شوم، خواستم چند خطی برای شما و زنده یاد مسعود رسام بنویسم، بعد از سریال همسران که در ۱۳ سالگی من پخش شد، ۱۵ ساله بودیم که خانه سبز آغاز شد، چهارشنبه ها با شوق از مدرسه به خانه می آمدم و منتظر می شدم که سریال خانه سبز را ببینم و یا سر تمرین و اجرای تئاتر با عجله خود را به خانه می رساندم تا سریال شما را ببینم‌. در آن سالهایی که تنها سرگرمی ما تلویزیون بود، با دو کانال اصلی و شبکه ای تازه تاسیس در آن دوران سریال شما با همه مشکلاتی که در اطرافمان بود، شبیه یک رویای شیرین فانتزی بود، فانتزی جادویی که در آن دورانی که همه سریال ها و فیلمها خط کشی های مشخص جدی و کمدی داشت ، خانه سبز جهانی آرمانی بود از واقعیتی شیرین برای نسلی که تازه بحران جنگ را از سر گذرانده بود و در دوران موسوم به سازندگی نفس می کشید، دورانی سرشار از محدودیت های مختلف اجتماعی و اقتصادی، دورانی که نه گوشی هوشمند و اینترنتی در کار بود نه هزاران شبکه ماهواره ای ، سالهایی که حتی ارتباط محدود ما از طریق ویدیو هم سرشار از مشکلات بسیاری بود. خانه سبز در این دوران به خانه های ما آمد، چهارشنبه شب هایی که فردایش بهترین روز هفته یعنی پنجشنبه های منتهی به جمعه قرار داشت. در ۱۵ سالگی من و هم نسلان من ، حتی بزرگ ترهای ما خانه سبز حرفی تازه داشت، حرف هایی که گفته نشده بود یا به این شکل بدیع مطرح نشده بود، خانه سبز در ۲۵ قسمت از دریچه تصویر و نمایش و کلام حرفی تازه داشت از زندگی، از محبت ، احترام به خانواده، حرمت خانه، عشق و تمام آنچه هرگز به این سادگی از تلویزیون رسمی مطرح نشده بود. در تماشای مجدد خانه سبز در این فاصله ۲۵ ساله متوجه شدم چه تلاشی در پس متن و کارگردانی و بازی عالی بازیگرانش وجود داشته است تا هر بیننده ای با هر سطح نگاهی بتواند از دل این مجموعه چیزی برای زندگی اش برداشت کند. مهم تر آنکه بیشترین هدف و تاثیر را باید در نسل جوان و نوجوانی جستجو کرد که به واسطه این مجموعه متوجه شدند که زندگی شان از چه چیزهایی خالی است، متوجه شدند اطرافیانشان تا کجا سبز هستند یا نیستند و این تفاوتی که میان آرمان این مجموعه و حقیقت جاری اطرافشان وجود دارد چقدر تلخ و دشوار است پس در دلشان و رویای آینده شان می خواستند همانند رضا و عاطفه و فرید و لیلی باشند، عشق را با همه دشواری ها تجربه کنند. خانه سبز نگاهی داشت به همان مسائل روزمره خانوادگی، به قناعت و بی پولی ، به کمبود ها و کاستی ها، به اشتباهات عادی که می تواند آدمها را بیشتر و بیشتر از هم دور کند، خانه سبز مانیفستی در خصوص دیالوگ و گفتگو بود، اینکه نیاز اصلی جامعه و آدمهای آن سال ها گفتگو کردن است و همچنان هم ما دچار همین مشکل هستیم. برای نسل من کلاس درسی بود برای بهتر دیدن، بهتر حرف زدن کلاس درسی برای احترام گذاشتن، برای ساختن جامعه ای پس از جنگ، خانه سبز به ما قشنگ حرف زدن را یاد داد، احترام به فرزند، همسر ، خانواده، پای حق ماندن، ساده زیستن، خانه سبز نگاه جدیدی به ما داد از جنگ و آدمهایش، به ما یاد داد زندگی چقدر قشنگی داشته و ما غافل بودیم. در تمام ۲۵ قسمت سریال شما خبری از سفره های رنگارنگ، تجملاتی که امروز در سریال ها هست و حسرت عمر دیگران است وجود ندارد، در بهترین دقایق خانه سبز آدمها با چایی های ساده پذیرایی می شوند و ما هم با ادمهای شما در خانه چای خودمان را می خوردیم. بزرگترین خاصیت خانه سبز شبیه بودنش به زندگی خود ما بود وقتی رضا و عاطفه پول خوردن ابگوشت مشترک را نداشتند و یا وقتی مجتبی معلم کلاس علی از همدلی و مهربانی و دست های خالی می گفت. ما فرزندان همان دوره و قناعت های بی شمارش هستیم. همچنان هم خاطرات سبز همان سالهاست که از ما آدم‌های بهتری ساخت. به همین دلیل است که بعد از گذر از ۲۵ سال از سال ۷۵ وقتی باز خانه سبز را ببینیم متوجه می شویم چقدر سریال خوبی است، در شرایطی که بسیاری از مجموعه های تلویزیونی پس از چند سال دیگر قابل دیدن نیستند همچنان خانه سبز دیدنی، آموزنده و طناز است. می شود با بازی شیدای خسرو شکیبایی ذوق کرد و از حرف های مهرانه مهین ترابی به فکر فرو رفت، از دیدن رامبد جوان لاغر و گمنام و صادق آن روزها لذت برد. می توان از دیدن داریوش اسد زاده و حمیده خیرآبادی غرق ارامش شد. می شود با دیالوگ های شاهکار شما کیف کرد و این چیز کمی نیست که در سخت ترین شرایط آن دوران شما دست به تجربه ای بزرگ زدید و هرگز تکرار نشد. حتی خودتان هم دیگر نتوانستید تکرارش کنید اما یادتان نرود خانه سبز التیام بخش کاستی های زندگی ما بود، وظیفه شما ساخت یک سریال دلنشین بود و وظیفه ما ساخت جامعه ای بهتر، این ما بودیم که باید از خودمان عذر بخواهیم که برای زندگی بهتر و جامعه ای آرمانی تر به حد توان مان ، به حد شایستگی هایمان تلاش کنیم. مگر توان یک تئاتر، یک فیلم یا سریال تا کجاست؟ مگر قرار است هنرمند بار مسئولیت همه اشتباهات تاریخی کشورش را یک تنه به دوش بکشد؟ اصولا مگر اصلی ترین کارکرد هنر این نیست که ما را متوجه خودمان و اطرافمان کند. آقای بیرنگ نیازی به عذرخواهی شما نیست که حداقل شما در زمانه ای که می توانستید با یار همیشگی تان مسعود رسام چند مجموعه موفق تلویزیونی ساختید، با همسران خانواده ای واقعی و محترم را به تلویزیون برگردانید و با خانه سبز از چیزی گفتید که تا آن روز همه از کنارش بی تفاوت گذر می کردند. اگر قرار به عذرخواهی باشد ما که این سوی صفحه تلویزیون بودیم با هر سمت و مسئولیت و شغلی بابد عذرخواهی کنیم که نتوانستیم خانه سبز خودمان را بسازیم، فراموش کردیم به هم احترام بگذاریم برای عقاید هم ارزش قائل شویم، برای بهبود شرایط زندگی مردمانمان تلاش کنیم. هر مدیری که در این سالها کاری از دستش برآمد و نکرد، هر نماینده ای که دغدغه مردم و معیشت آنها را نداشت، هر هنرمندی که نتوانست فرهنگ سازی کند و هر هم وطنی که دلش برای این سرزمین نسوخت و به همسایه و اهل شهر و کشورش بی اعتنایی کرد، باید شرمنده باشد و اوست که باید از جامعه ای که می توانست مهربان باشد اما مشکلات ریز و درشت توان مهربانی را از او گرفت، باید عذرخواهی کند. نوید جعفری ۲۹ آذر ۱۴۰۰

 

کد خبر 166413

 

دیدگاه ها

شما هم می توانید نظرات خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید